توضیحات
پیشگفتار
آینده از آنچه فکر میکنید
به شما نزدیکتر است
مسعود خوانساری
رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران
مدیر مسئول ماهنامه آیندهنگر
نخستین خط تولید خودرو در ایران در اواسط دهه ۱۳۴۰ شمسی افتتاح شد، یعنی بیش از نیم قرن پس از اینکه جان فورد نخستین خط مونتاژ متحرک را برای تولید خودرو به کار گرفت. اما تنها چند سال زمان لازم بود تا نمونههای مشابه ایرانی با ارزشترین شرکت خصوصی جهان یعنی شرکت خدمات آنلاین تاکسیرانی اوبر که در سال ۲۰۰۹ میلادی تاسیس شده بود، در خیابانهای تهران فعال شوند. مسیری که از خودروسازیها تا شرکتهای تاکسیرانی آنلاین طی شده، نمادی است از آنچه در جهان کسب و کار روی داده است. نه تنها سرعت انتقال دانش به شدت افزایش یافته، بلکه ماهیت کسب و کارهای تازه نیز به گونهای است که به کارگیری فنآوری آنها در کشورهای مختلف نیازمند زمان اندکی است. به همین خاطر است که نمونههای مشابه کسب و کارهای نمادین آغاز قرن بیستم، مانند کارخانه خودروسازی فورد، به نیمقرن زمان لازم داشتند تا به ایران راه یابند، اما کسب و کارهای نمادین آغاز قرن بیست و یکم، مانند شرکت اوبر، طی تنها پنج سال در بازار ایران ظاهر شدند.
انگیزه اصلی ترجمه کتاب «فن آوری در سال ۲۰۵۰» به زبان فارسی نیز همین انتقال نسبتا سریع دانش و فنآوری بود، به خصوص که به نظر میرسد شتاب گسترش دانش نیز رو به افزایش است. اگر در دهه نخست قرن بیست و یکم کسب و کارهای مشابه با اختلاف تنها چند سال در اقتصادهای توسعه یافته و در حال توسعه ظهور میکنند، شاید در نیمه قرن، این اختلاف به کمتر از یک سال برسد و البته باید آرزو و همچنین تلاش کرد که حداقل در برخی زمینهها، ایران مبدا فنآوریهای تازه باشد.
کتاب پیش روی شما در واقع جلد تازه کتاب «تغییرات بزرگ جهان تا سال ۲۰۵۰» است که پیشتر توسط اتاق تهران منتشر شده بود. اگر در کتاب پیشین، روندهای کلی اقتصادی و اجتماعی بشر مورد توجه قرار گرفته بود، در این کتاب آنچه در جهان فنآوری روی خواهد داد و اثرات اجتماعی و اقتصادی آن مورد توجه قرار گرفته است. تحولات مربوط به فنآوری تنها به موسسات تحقیقاتی، دانشگاهها و آزمایشگاهها مربوط نیستند و بر زندگی، کار و روابط میان انسانها تاثیرگذارند. به همین خاطر نیز در کتاب فنآوری در سال ۲۰۵۰، نه تنها به پیشرفتهای علمی توجه شده بلکه بستر مربوط به این پیشرفتها و همچنین آثار و مسائلی که این پیشرفتها به همراه خواهند داشت نیز مورد توجه قرار گرفته است.
بخش نخست کتاب که شش فصل را در بر میگیرد، به مسائل بنیادین مربوط به فنآوری پرداخته شده است. تام استندیج، یکی از نویسندگان مجله اکونومیست، در فصل نخست شرح میدهد که همین حالا هم میتوان نشانههایی از آنچه در آینده روی خواهد داد را مشاهده کرد. برای مثال میتوان مواردی از کاربردهای فنآوریهای تازه را یافت که در برخی نقاط جهان به کار میروند، اما هنوز به طور گسترده مورد استفاده عموم قرار نگرفتهاند. او نشان میدهد که فنآوری هایی مانند تلفن همراه هوشمند و پرداخت بهوسیله تلفن همراه چگونه ابتدا به ترتیب تنها در ژاپن و کنیا به کار گرفته میشدند. همچنین مسائل و مباحثی که فنآوریهای تازه به همراه میآورند، کم و بیش به مسائلی شباهت دارند که فنآوریهای پیشین نیز ایجاد کردهاند. آقای استندیج نشان میدهد همانطور که امروز گروهی نگرانند که اینترنت بر تربیت کودکان تاثیر منفی بگذارد و حریم شخصی را از بین ببرد، زمان اختراع تلگراف نیز گروهی نگرانیهای مشابهی داشتند. آقای استندیج همچنین از یاد نمیبرد که رویاپردازی تا چه حد در نوآوری موثر است، به همین خاطر او به داستانها و فیلمهای علمی تخیلی اشاره میکند و یادآور میشود برخی از پیشرفتهایی که در این فیلمها به تصویر کشیده شدهاند، در آیندهای نه چندان دور به زندگی واقعی میلیونها انسان راه مییابند. فرانک ویلچک، برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۴، در فصل دوم به بنیانهای فیزیکی میپردازد که فنآوری آینده بر آن قرار خواهد گرفت. شاید بتوان گفت که تاکنون بسیاری از حوزههای علمی و کسب و کار بیشتر بر اساس انباشت تجربه و آزمون و خطا پیش رفتهاند اما آنطور که آقای ویلچک شرح میدهد، پیشرفتها بیشتر نیازمند یاری علوم پایه از جمله فیزیک است. برای مثال فیزیک کوانتومی و زیستشناسی برای ساخت رایانهها به کار گرفته خواهند شد. زیستشناسی، شاخهای از علم است که طی دهههای پیشرو به یکی از نیروهای پیشبرنده فنآوری تبدیل خواهد شد. ورود رایانهها به بدن انسان، بدون کمک زیستشناسی ممکن نخواهد بود. در فصل سوم شرح داده میشود که مواردی مانند ذخیره اطلاعات بر روی دی انای (به جای دیسکهای فعلی)، اصلاحات ژنتیکی که نه تنها برخی بیماریها را برطرف میسازند، بلکه میتوانند توانایی انسان در برخی زمینهها را ارتقاء دهند، صنایع غذایی و بخش تولید همگی تحت تاثیر پیشرفتهای زیستشناسی قرار خواهند گرفت. اهمیت این پیشرفتهای بین رشتهای زمانی بهتر درک میشود که بدانیم قانون مور دیگر در حال از نفس افتادن است. دو برابر شدن سرعت پردازشگرهای رایانهای در هر دو سال، که به قانون مور شهرت یافته، برای چندین دهه نیروی پیشبرنده صنعت رایانه بوده و باعث شده که هر سال دستگاههای هوشمند سریعتر و قدرتمندتری راهی بازار شوند اما تداوم قانون مور در آیندهای نه چندان دور دیگر ممکن نخواهد بود. آن زمان، همانطور که در فصل چهارم کتاب شرح داده شده، علاوه بر علوم دیگر، پردازش ابری نیز نقش بیشتری خواهند یافت. همین حالا هم برخی از دستگاههای هوشمند مانند آمازون اکو که میتواند دستورات کلامی شما را درک کرده و به آنها پاسخ بدهد، توان پردازش ناچیزی دارد اما به لطف اتصال به پردازشگرهای شرکت آمازون که شاید کیلومترها دورتر قرار دارند، میتواند به منظور شما پیببرد. خواندن فصل پنجم کتاب برای هر فعال اقتصادی، کارآفرین و سرمایهگذاری ضروری است. خانم وینبلد، یکی از سرمایهگذاران حوزه فنآوری، هفت موج انقلاب فنآوری را شرح میدهد از موج کلان دادهها، موج اینترنت چیزها و ماشینهای هوشمند و موج هوش مصنوعی به عنوان سه موج اخیر جهان فنآوری یاد میکند. اگر از حضور و توسعه ناگهانی اینترنت و کسب و کارهای شکل گرفته مرتبط با آن غافلگیر شدهاید، مطالعه این فصل باعث خواهد شد که از همین حالا در مورد موجهای پیشرو که جهان کسب و کار را متحول خواهند ساخت تصویری کلی داشته باشید. کلان دادهها و کابردهای گسترده آنها و هوش مصنوعی به زودی به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل خواهند شد و بازارهای تازهای را شکل خواهند داد. سرمایهگذاران از همین حالا به دنبال افزایش سهم خود در این بازار هستند، به طوری که میزان سرمایهگذاری در استارتآپهای مربوط به هوش مصنوعی در آمریکا از حدود پنجاه میلیون دلار در سال ۲۰۱۰ به بیش از یک میلیارد دلار در سال ۲۰۱۷ رسیده است. اگر تصور میکنید که این موج تنها به اقتصادهای توسعهیافته مربوط میشود و تاثیری بر اقتصاد ایران نخواهد داشت، پاراگراف نخست این یادداشت را به یاد بیاورید. اما چرا با همه این پیشرفتهای حیرتآور که زندگی تقریبا همه ما را متحول ساخته، وضعیت اقتصاد تغییر چندانی نکرده است؟ این پرسشی است که رایان ایونت از آن به عنوان بحث اصلی در نوآوری یاد میکند و در فصل ششم به آن میپردازد. برخی اقتصاددانان اعتقاد دارند که انقلاب دیجیتالی به رغم همه شگفتیهایی که به بار آورده در ایجاد تحول در بهرهوری اقتصادی ناکام بوده است و تاثیر آن بر اقتصاد بشر به اندازه پیشرفتهایی مانند برقرسانی و تولید خودرو نبوده است. دادههای مربوط به بهرهوری نیز این ادعا را تایید میکنند، اما حداقل برخی از کارشناسان از جمله آقای ایونت اعتقاد دارند که نمایان شدن آثار انقلاب دیجیتال بربهرهوری نیازمند زمان است. برای دانستن اینکه کدام گروه درست میگویند باید چند دهه صبر کرد.
بخش دوم کتاب به بخشهای اقتصادی از جمله کشاورزی، بهداشت و درمان، انرژی، تولید و صنایع نظامی در سال ۲۰۵۰ میپردازد. جفری کر، در فصل هفتم تصویر نسبتا جامعی از آینده صنعت کشاورزی ترسیم میکند، جایی که مهندسی ژنتیک فرآیند تولید محصول را به طور کامل متحول کرده و این بار دستکاری ژنتیکی محصولات خوراکی با واکنش منفی افکار عمومی مواجه نشده است، تولید محصولات کشاورزی و حتی مواد غذایی دریایی بار دیگر به شهرها بازگشته، هرچند که این بار این تولید در ساختمانهای بسته انجام میشود که شرایط محیطی در آنها به شدت کنترل میشود و بالاخره اینکه کارخانه تولید گوشت که سلولهای گوشتی را پرورش میدهند و حیوانات واقعی در آنها حضور ندارند به رقیب کشتارگاههای فعلی تبدیل خواهند شد. آقای کر پیشبینی میکند که در آینده جدالی جدی میان مخالفان کشتار حیوانات و مخالفان تولید گوشتهای ژنتیکی روی خواهد داد و برنده این نبرد حامیان حقوق حیوانات خواهند بود. در فصل هشتم خواهید دید که ورود فنآوریهای تازه مانند کلان دادهها و واقعیت مجازی با خدمات درمانی چگونه به تحول در رابطه بیمار و پزشک منجر خواهد شد. ساختار بازار انرژی جهان در سال ۲۰۵۰ در فصل نهم به خوبی به تصویر کشیده شده است، تصویری که میتواند زنگهای خطر را برای سیاستگذاران ایرانی به صدا درآورد. چرا که طی دهههای آینده از نقش سوختهای فسیلی در تامین انرژی جهان کاسته خواهد شد. همانطور که آنا شوکت در این فصل شرح میدهد، سوختهای فسیلی ناگهان ناپدید نخواهند شد اما وابستگی به آنها کاهش خواهد یافت و منابع تجدیدپذیر انرژی مانند انرژی خورشیدی، انرژی باد و انرژی هستهای جای آن را خواهند گرفت. استفاده از انرژی خورشیدی و انرژی باد با چالشی جدی مواجه است و آن اینکه چنین انرژیهایی همواره موجود نیستند؛ خورشید همواره نمیتابد و باد همواره نمیوزد. اما پیشرفتهای فنآوری به خصوص در بخش ذخیره انرژی به حل این مشکل کمک خواهند کرد و از وابستگی بخش تجاری و بخش خانگی به شبکه برقرسانی کاسته خواهد شد. اما نه فقط منبع انرژی، بلکه شیوه استفاده از این انرژی به خصوص در بخش تولید نیز تغییر خواهد کرد. یک کارخانه خودروسازی را در نظر بگیرید که در آن هیچ اثری از صدای دستگاه پرس نیست و بدنه خودرو از الیاف کربنی بافته شده باشد. کارخانهای بی سروصدا که بیشتر به خودروبافی شباهت دارد تا خودروسازی. شاید این تصویر تخیلیتر از آن به نظر برسد که تا سال ۲۰۵۰ محقق شود، اما بهتر است بدانید که همین حالا یکی از مهمترین خودروسازیهای جهان از همین شیوه برای تولید یکی از مدلهایش بهره میبرد. اگر به بخش تولید علاقه مندید، مطالعه فصل دهم را از دست ندهید. شیوه تولید بخش قابل توجهی از کالاها دگرگون خواهد شد. چاپگرهای سه بعدی به تولیدکنندههای اصلی تبدیل خواهند شد. مفهوم خط تولید تغییر خواهد کرد و رایانههای متصل به چاپگرها پاهای هر مشتری را اندازه گرفته و کفش مخصوص به او را تولید خواهند کرد. هنگامی که وظیفه تولید بر دوش رایانهها قرار گیرد، نیروی کار ارزان قیمت اهمیت خود را از دست خواهد داد و تولیدکنندگان کارخانههای خود را در نزدیکی بازارهای مصرفی برپا خواهند کرد. یازدهمین فصل کتاب به آینده جنگ افزارهای نظامی میپردازد. تقریبا همچون همه فصلهای دیگر، در اینجا نیز به نقش پررنگ کلان دادهها و هوش مصنوعی در آینده اشاره میشود. شاید با بخشی از ادعاهای نویسنده این فصل موافق نباشید، مثلا آنجا که ادعا میکند سربازان کشورهای غربی در جبهههای نبرد خلاقیت بیشتری به کار میبرند، اما پیشبینیهای او در زمینه اینکه کشورهای غربی چگونه تلاش خواهند کرد تا برتری نظامی خود را حفظ کنند خواندنی است، همانطور که پیشبینیهای نویسنده در مورد خطرات احتمالی سلاحهای کشتارجمعی که با هوش مصنوعی کار میکنند نگران کننده است. فصل دوازدهم به دو شاخهای از فنآوری میپردازد که هنوز امکانات بالقوه خود را به طور کامل نشان ندادهاند: واقعیت مجازی و واقعیت افزوده. آنطور که آقای میرانی پیشبینی میکند، در سال ۲۰۵۰ ما در خیابانها قدم میزنیم در حالیکه اطلاعات مربوط به مکانهایی که از آنها عبور میکنیم یا به آنها مینگریم در گوشه دید ما ظاهر میشوند و خودمان میتوانیم شیوه و نوع اطلاعات نمایش داده شده را تنظیم کنیم.
بخش سوم کتاب به رابطه فنآوری و جامعه میپردازد. این بخش با فصلی بسیار خواندنی آغاز میشود که توسط لوچیانو فلوریدی نوشته شده است. آقای فلوریدی استاد فلسفه و اخلاق اطلاعات در دانشگاه آکسفورد است. این فیلسوف ایتالیایی در روایتی جذاب رابطه میان انسان و فنآوری را ترسیم میکند و به این پرسش مهم پاسخ میدهد که آیا ممکن است هوش مصنوعی در نهایت آنقدر پیشرفت کند که به خطری برای نوع بشر تبدیل شود؟ مثلا ماشینهای هوشمند تصمیم بگیرند که نسل بشر را از بین ببرند و یا بشر را به بردگی بگیرند؟ پاسخ آقای فلوریدی به این پرسش، خوشبختانه، منفی است. اما او هشدار میدهد که سوء استفاده بشر از هوش مصنوعی میتواند پیامدهای فاجعهباری به همراه داشته باشد. خواندن این فصل نشان میدهد که ما تا چه حد همچنان به فلسفه و اندیشههای عمیق در مورد مسائل روز بشر نیازمندیم. باید افزود که آقای فلوریدی به شرکتهای بزرگ فنآوری مانند گوگل و آیبیام هم مشاوره میدهد. فصل چهاردهم کتاب جهانی را ترسیم میکند که نیروی پیشبرنده آن دادهها و اطلاعات هستند. مطالعه این فصل حداقل در یک مورد به شما اطمینان خواهد داد و آن اینکه تقریبا هیچ شغلی را نمیتوان یافت که از گزند کلان دادهها و هوش مصنوعی در امان باشد. ماشینها نه تنها در تشخیص بیماری بلکه در فرآیند درمان نیز به کمک پزشکان خواهند آمد و وکلا به جای نگارش متون حقوقی، تنها متون نوشته شده توسط ماشینها را میخوانند و تایید میکنند و دادههای مربوط به دادگاههای گذشته به آنها کمک میکند که بهترین راهکار برای دفاع از موکل خود را برگزینند. بخش آموزش هم متحول خواهد شد. اگر شیوه آموزش فعلی شباهت زیادی به شیوه تولید انبوه دارد، که در آن فرآیند آموزشی یکسان به تعداد بسیاری زیادی دانش آموز ارائه میشود، با عبور از عصر تولید انبوه، آموزش هر دانشآموز نیز بر اساس استعدادها و توان هر دانش آموز تنظیم خواهد شد. همانطور که ماشینها در آیندهای نه چندان دور، اندازه پاهای هر مشتری را اندازه میگیرند و برای هر مشتری یک جفت کفش مخصوص تولید میکنند، آموزشی که هر دانشآموز دریافت خواهد کرد نیز بر اساس ویژگیهای همان دانشآموز تنظیم شده است. البته جهانی هوشمندتر میتواند خدمات به مراتب ارزشمندتری از کفش مناسب را ارائه دهد. همانطور که خانم ملیندا گیتس در فصل پانزدهم شرح میدهد، رساندن تلفن همراه هوشمند به زنانی که در فقیرترین نقاط جهان زندگی میکنند نه تنها سلامت آنها را متحول خواهد ساخت، بلکه میتواند با ارائه خدمات بانکداری و ارائه اطلاعات به این زنان، به توانمندسازی آنها کمک کند. فنآوری همچنین میتواند به کاهش نابرابری بیانجامد. هرچند مسئولیت رشد نابرابری در جهان تا حدی متوجه پیشرفت فنآوری است، اما آقای وولدریج در فصل شانزدهم کتاب شرح میدهد که همین فنآوری چگونه میتواند برای کاهش نابرابری نیز به کار گرفته شود. فنآوری میتواند فرصتهای برابر را برای دامنه گستردهتری از جامعه فراهم آورد. هرچند که چالش نابرابری بسیار عمیقتر از آن است که بتوان به راحتی با آن مقابله کرد. نابرابری در جامعه حتی از پیش از تولد آغاز میشود، جایی که تغذیه و سلامت مادر تاثیر قابل توجهی بر سرنوشت فرزند دارد. در چنین شرایطی، همانطور که در فصل شانزدهم به آن اشاره شده، مقابله با نابرابری به سیاستگذاران باهوش نیاز دارد. به عنوان یک کارفرما یا نیروی کار، پس از مطالعه شانزده فصل نخست کتاب احتمالا با این پرسش مواجه خواهید شد که سازمان یا کسب و کارها چگونه باید خود را برای روابط کاری مربوط بهجهان پیشرو آماده سازند؟ لینلا گرتون، استاد مدیریت در مدرسه اقتصادی لندن، در فصل هفدهم به این پرسش پاسخ داده است. به اعتقاد او، در آینده بهسختی بتوان افراد با استعداد را متقاعد ساخت که با قراردادهایی بلندمدت به یک سازمان بپیوندند. رابطه کارگر و کارفرما به مراتب پویاتر خواهد شد و آموزش دائمی بخشی از آن خواهد بود. افراد بااستعداد کسب و کارهای خودشان را پی میگیرند و در مواقعی برای برخی پروژهها به سازمان میپیوندند. در واقع سازمانها برای اینکه بتوانند از چنین نیروی کاری بهره مند شوند، باید انعطاف پذیری خود را افزایش دهند. اما فصول کتاب فنآوری در سال ۲۰۵۰ تنها به یادداشت هایی در مورد آینده محدود نمیشود. دو نویسنده داستانهای علمی تخیلی نوشته شده در فصلهای هجدهم و نوزدهم داستانهایی را روایت میکنند که در سال ۲۰۵۰ روی میدهند. الستر رینالدز، از خانم جوانی میگوید که جسم او در یک سانحه به شدت آسیب دیده، اما پزشکان ذهن او را به بدنی مصنوعی منتقل کردهاند و حالا او قادر است که همه فعالیتهای روزانه را به راحتی انجام دهد. در واقع قهرمان این داستان کوتاه به این جمعبندی میرسد که زندگی در کالبدی مصنوعی به مراتب جذابتر است. اما جهانی که نانسی کرس در فصل نوزدهم ترسیم کرده کمی ترسناکتر است. جایی که دولتها در مقابله با مشکلات زیست محیطی ناکام ماندهاند، زمین به شدت گرم شده و افزایش فجایع زیست محیطی به تشدید بحرانهای اجتماعی انجامیده است. در چنین جهانی، دانشمندان ناامید از دولتها، تصمیم میگیرند که به طور خودسرانه و با به کارگیری شیوههای مهندسی آب و هوا از دمای زمین بکاهند. اگر کتاب «صد سال دگر» که پیشتر توسط اتاق بازرگانی تهران منتشر شده را خوانده باشید، به خاطر خواهید آورد که به کارگیری شیوههای مهندسی آب و هوا برای کاهش دمای سیاره زمین، یکی از جدیترین مباحث علمی در مورد گرمایش زمین است. این راه حل شاید اکنون و به خاطر پیامدهای ناشناخته اش عملی به نظر نرسد، اما در جهانی که دولتها در مقابله با گرمایش زمین ناکام مانده اند، مهندسی آب و هوا شاید به تنها گزینه برای نجات زمین تبدیل شود. الیور مورتون، در آخرین فصل کتاب، با ظرافت شرح میدهد که چرا نگریستن به رویدادهای مربوط به دوران انقلاب صنعتی به ما در درک اثرات پیشرفتهای پیشرو کمک خواهد کرد. به اعتقاد آقای مورتون، فنآوری موجودی خودمختار نیست که همچون قطار به خودی خود پیش برود، بلکه اینکه کدام بخشها و جنبههای فنآوری پیش بروند، تا حد زیادی محصول روابط اجتماعی است. به اعتقاد آقای اولیور، همه ما در شکلگیری آینده فنآوری نقش خواهیم داشت.
خواندن کتاب فنآوری در سال ۲۰۵۰ میتواند سرگرمکننده و جذاب باشد. بیتردید در کتابی که در میان نویسندگان آن از روزنامهنگاران مجله اکونومیست و نویسندگان داستانهای علمی و تخیلی گرفته تا یک سرمایهگذار، چند دانشمند و استاد دانشگاه، رییس یک سازمان خیریه، یک فیزیکدان که جایزه نوبل را هم دریافت کرده و یک فیلسوف حضور دارند، طیف متنوعی از نگرشها در مورد آینده را در بر میگیرد. اما در کنار آن، خواندن این کتاب شاید ضروری باشد. میتوان گفت در هر کسب و کاری که فعال باشید، پیشرفت فنآوری طی دهههای آینده بر کسب و کار شما بسیار تاثیرگذار خواهد بود. برخورداری از تصویری نسبتا روشن و همهجانبه از آینده، آنطور که در کتاب ترسیم شده، بهطور حتم در مواجهه با امواج تازه فنآوری به کار خواهد آمد.