صنایع آینده

450,000 

صنایع آینده

موجود در انبار

توضیحات

مقدمه
ضرورت اجتناب ناپذیر طبیعت در حال حاضر؛ تطبیق بده یا نابود شو
طرف اشتباه جهانی‌سازی 
اکنون ساعت ۳:۰۰ صبح است، و من در حال تمیز کردن فضای ویسکی آلود بعد از یک کنسرت موسیقی در چارلستون، ویرجینیای غربی هستم.
تابستان سال ۱۹۹۱، درست بعد از سال اول تحصیل من در کالج است. درحالی که بسیاری از دوستان من از دانشگاه شمال غرب، در حال انجام کارآموزی در شرکت‌های حقوقی، دفاتر کنگره و بانک‌های سرمایه‌گذاری در نیویورک و واشنگتن هستند، من جزو شش خدمه‌ی نگهبان بعد از کنسرت در مرکز مدنی ۱۳،۰۰۰ نفری چارلستون بودم.
کار کردن در نیمه شب و بدتر از آن «تغییر ساعت بدن»سخت است. شما باید تصمیم بگیرید که آیا، آغاز کار شما، اول روز یا پایان روز باشد. من در ساعت ۱۰:۰۰ صبح بیدار می‌شوم، «صبحانه» می‌خورم، سپس از نیمه شب تا ۸:۰۰ صبح بیدار می‌مانم، و بعد از ساعت ۳ به رختخواب می‌روم.
پنج نفر دیگر خدمه گروه خشن، ولی در باطن آدم‌های خوبی بودند، یکی از آن‌ها بطری ودکایی را در جیب عقب خود حمل می‌کرد که از «ناهار» ساعت ۳ صبح بر می‌داشت. آدم خشنی بود که از دره‌های بین ویرجینیای غربی و تپه‌های اطراف آمده و سن او نزدیک به سن من بود. بقیه‌ی افراد در سن‌های ۴۰ و ۵۰ سالگی، در بالا‌ترین سطح دستمزدی خود قرار داشتند.
در کنسرت‌های موسیقی در غرب ویرجینیا، مردم مشروب بسیار زیادی می‌خورند. کار ما این بود که نتیجه زیاده‌خواری آن‌ها را تمیز کنیم. شش نفر از این خدمه‌ها با پارچ‌های بزرگ مواد شیمیایی آبی- فلورسنت رنگ را به کف سیمانی پاشیده و تمیز می‌کردند.
آخرین موج نوآوری و جهانی‌سازی برندگان و بازندگانی را ایجاد کرد. یک گروه از برندگان سرمایه‌گذاران، کارآفرینان و کارگران با مهارت بالا بودند که در اطراف بازارهای رشد سریع و اختراعات جدید، جمع شده‌اند.
کلاس دیگری از برندگان بیش از ۱ میلیارد نفر بود، که در کشورهای توسعه یافته از سطح قشر فقیر به طبقه متوسط منتقل شدند؛ زیرا دستمزدهای نسبتاً کم، پس از اینکه درهای آن کشورها برای پیوستن به اقتصاد جهانی باز شد، تبدیل به یک مزیت گردید. بازنده‌ها افرادی بودند که در بازارهای کار با هزینه‌های بالا مانند ایالات متحده و اروپا، زندگی می‌کردند که مهارت‌های آن‌ها نمی‌توانست با سرعت تغییرات تکنولوژیکی و بازارهای جهانی همگام باشد.
آدم‌هایی که من با آن‌ها، در نیمه شب محوطه را تمیز می‌کردیم، جزو بازنده‌ها بودند؛ زیرا کاری که آن‌ها سال‌ها قبل در معدن زغال سنگ داشتند، با یک ماشین جایگزین شد و هر شغل- تولیدی دیگری که می‌توانستند، داشته باشند، از دهه ۱۹۴۰ تا دهه ۱۹۸۰ به مکزیک یا هند منتقل گردید. برای این مردها، سرایداری نیمه شب نه یک کار تابستانی، بلکه تنها گزینه باقی مانده است.
من در هنگام رشد خود فکر می‌کردم که زندگی در ویرجینیای غربی، شبیه زندگی در همه جا هست که شما نهایت تلاش را به‌کار می‌برید تا زوال تدریجی را مدیریت کنید؛ اما من با سفر به جهان مشاهده کردم، پدیده‌ای که من در غرب ویرجینیا شاهد آن بودم، در دیگر مناطق به‌گونه دیگر است.
بیست سال پس از جاروب کشی در شیفت شب، من اکنون جهان را دیده و در محضر بالاترین سطوح رهبری در بزرگ‌ترین شرکت‌های فناوری و دولت‌های سراسر جهان قرار گرفته‌ام.
من به‌عنوان مشاور ارشد در امور نوآوری خانم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا خدمت کرده‌ام. ایشان این سمت را برای من به‌وجود آورد. من قبل از شروع کار برای خانم کلینتون، مسئول تکنولوژی و امور رسانه‌ای ستاد انتخاباتی اوباما بودم که خانم کلینتون را در دور اول انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ شکست داد. قبل از آن نیز به مدت ۸ سال اداره‌ی موفق یک بنگاه دانش بنیان اجتماعی را برعهده داشتم که خودم از بانیان آن بودم. شغل من در وزارت امور خارجه، مدرنیزه کردن رویکردهای سیاسی و تأمین ابزارهای جدید جهت مقابله با چالش‌های سیاسی خارجی بود. خانم کلینتون مرا استخدام کرد که برای وزارت امورخارجه سنتی آمریکا، گوشه‌هایی از نوآوری‌ها را پیاده سازم. هنگامی که در ۲۰۱۳ ایشان و من، وزارت امورخارجه را ترک کردیم، ما توفیقات زیادی کسب کردیم؛ زیرا ما در سطح دولت فدرال، بهترین نوآوری مبتنی بر دوستانه‌ترین فرهنگ برای مقابله با چالش‌های سوء کنگو، هائیتی تا کنترل کارتل‌های شمال مکزیک را پیاده کردیم.
در پشت صحنه همه این‌ها، من تلاش کردم پلی بین کارآوران آمریکایی و مشی دیپلماسی آمریکا ایجاد کنم. در این زمان من بخش زیادی از زندگی خود را در مسافرت گذراندم. بخش زیادی از دنیا را من قبل و بعد از این دولت دیدم؛ اما در ۱۴۳۵ روزی که من برای خانم کلینتون خدمت کردم، ایشان یک دیدگاه دقیق از نیروهای شکل دهنده جهان به من داد. من به ده‌ها کشور سفر کردم و در مجموع بیش از نیم میلیون مایل معادل یک سفر رفت و برگشت به کره ماه و با انضمام سفر به استرالیا مسافرت کردم.
من در کره جنوبی روبات‌های نسل جدید را، در بخش‌هایی از آفریقا، ابزار‌های بانکی ایجاد شده در شرایط نبود بانک را، در زلاند (نو) بهره‌گیری از فناوری لیزری برای افزایش راندمان کشاورزی و اقدام دانشجویان دانشگاه اوکراینی برای تبدیل حروف به گفتار زبانی را دیدم. من این فرصت را داشتم که اغلب تکنولوژی‌هایی که در سال‌های آتی در انتظار ما هستند، را ببینم؛ من مردانی را ملاقات کردم، که برایم حکم خواب نیمه شب را دارند. زمانی را که من برای کسب دورنمای جهان تحت نیروهای شکل دهنده صرف کردم، به من کمک کرد که دقیقاً بفهمم که چرا در خانه من در شهر هیلز، زندگی رو به سختی است و چرا زندگی برای اغلب سایرین در جهان با آمدن موج جدید نوع آوری، بهتر انجام می‌شود. جهانی که من در آن بزرگ شدم، اقتصاد صنعتی قدیمی، با آخرین موج نوآوری، تغییر یافت. اینک علت تغییر به خوبی روشن است: فن آوری، اتوماسیون، جهانی‌سازی.
موقعی که من در کالج در اوایل دهه ۱۹۹۰ بودم، روند جهانی شدن شتاب گرفت و به عمر بسیاری از سیستم‌های تعریف شده سیاسی و اقتصادی دیروز کشورها پایان داد. اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقماری آن شکست خوردند. هند از یک سری اصلاحات اقتصادی شروع کرد تا اقتصاد خود را آزاد کند، و در نهایت بیش از یک میلیارد نفر را وارد زمین بازی اقتصادی جهانی کرد. چین مدل اقتصادی خود را عوض کرد، شکل جدیدی از سرمایه داری ترکیبی (هایبریدی) را انتخاب و بیش از نیم میلیارد نفر را از فقر بیرون کشید.
اتحادیه اروپا ایجاد شد، توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی نفتابه اجرا گذاشته شد و ایالات متحده، کانادا و مکزیک را به‌عنوان بزرگ‌ترین منطقه آزاد تجاری در جهان ادغام کرد. آپارتاید به پایان رسید و نلسون ماندلا رئیس جمهور آفریقای جنوبی شد.
موقعی که من در کالج بودم، جهان نیز به تازگی در اینترنت حضور یافت. شبکه جهانی وب به همراه مرورگر- وب، موتور جستجو و تجارت الکترونیک به عموم عرضه گردید. آمازون در حالی که من برای اولین بار برای نخستین کارم در خارج کارآموزی می‎کردم، پا به عرصه گذاشت. در آن زمان، این تغییرات سیاسی و تکنولوژیکی به‌نظر من به اندازه الآن، مهم نبود ؛ اما این تغییرات موقعی اتفاق افتاد که من در ویرجینیای غربی بزرگ می‌شدم و این تغییرات با افزایش اینترنت شتاب پیدا کرد و زندگی همه‌ی ما را معادل ۲۰ سال قبلی متحول کرد.
در زادگاه من افرادی با امنیت شغلی بدتر نسبت به والدین خودشان وجود دارند؛ اما امروزه نسبت به پولی که می‌توانند بگیرند، زندگی بهتری دارند که دهه‌های قبل فاقد آن بودند، مانند ارتباطات، سرگرمی‌های خوب، غذای سالم، و اتومبیل‌های ایمن و خدمات پزشکی که سبب طولانی‌تر شدن عمر آنها میشود.
با این حال، همه این تغییرات خود دارای تغییرات مثبت و منفی هستند و این تغییرات نسبت به آنچه که در موج بعدی نوآوری که تمام ۱۹۶ کشورهای کره زمین را شامل خواهد شد، بسیار کمرنگ خواهد بود.
در عصر آتی جهانی شدن، موجی از تغییرات تکنولوژیکی، اقتصادی و جامعه شناسی را به دنبال خواهد داشت که ماهیتاً همان تغییراتی است که ۲۰ سال پیش در قرن بیستم موقعی که من کالج را ترک می‌کردم، زادگاه مرا توسط اینترنت و دیجیتال متحول کرد.
در عرصه‌های کسب وکار، هر پیشرفتی در هر حوزه‌ای نظیر علوم انسانی، مالی، جنگی و کشاورزی را در نظر بگیرید، خواهید دید که شخصی در جایی، قبلاً برای چگونگی توسعه و تجاری سازی آن، نوآوری کار کرده و بعد از تجاری سازی در نهایت توسعه پیدا کرده است. در ایالات متحده تحولات نه تنها از مرکز سیلیکون والی
(Silicon Valley مرکز سخت افزار و نرم افزار‌های کامپیوتر – مترجم)، بلکه از کوچه‌های ۱۲۸ کمربندی بوستون، یا مثلث تحقیقاتی کارولینای شمالی نشأت می‌گیرد. ورود تحولات و تغییرات معمولاً از دانشگاه یوتا، مینی سوتا، واشنگتن دی سی، حومه ویرجینیا و مریلند آغاز شده و چنین تحولاتی صرفاً به ایالات متحده محدود نمی‌شود.
از ۳ میلیارد مردم اندونزی، برزیل، هند و چین بعد از سال‌ها رشد با پشتوانه کار ارزان، علائم امیدوار کننده‌ی نوآوری دریافت می‌شود. کشورهای آمریکای لاتین در حاشیه اقیانوس آرام نظیر شیلی، پرو، کلمبیا و مکزیک نیز دریافته‌اند، که چگونه در اقتصاد جهانی جایگاه خود را پیدا کنند. بازار کار بسیار ماهر اروپا نیز، تولیدات سیلیکون والی سبز – را در کشور کوچک استونی «با اقتصاد کلاً مبتنی بر اینترنت» شروع کرده است.
در کمپ‌های پناهندگان آفریقا برخلاف سابق، نوآوری، حتی با تکنولوژی‌های ساده، مردم را با تلفن همراه و اطلاعات بهم ارتباط می‌دهد. کارآفرینان آفریقا، سیمای قاره را تغییر داده و توسعه را شتاب بخشیده و طیف رقیب جهانی را در کسب و کار شکل داده‌اند.
در همه جا، شهروندان توسعه یافته جدید و شبکه‌های مردمی مقررات جاری را به چالش می‌کشند که قبلاً قابل تصور نبود و اینک منجر به ایجاد مدل‌های کسب و کار جدید شده که استبدادهای قدیمی را به چالش می‌کشند.
آتیه نزدیک، شاهد روبات‌های ملبسی خواهد بود که به معلولان امکان راه رفتن را می‌دهد، داروهایی ساخته می‌شود که پاره‌ای از شکل‌های سرطان را درمان می‌کند، و کدگذاری‌های کامپیوتری ارز بین المللی نیز تا حذف ساختارهای فیزیکی جهان، ابداع می‌شود.
این کتاب اینگونه تحولات را بررسی می‌کند؛ اما تنها بیان مزیت‌های نوآوری مد نظر نیست؛ زیرا پیشرفت‌ها و ایجاد ثروت در آینده، به‌طور متوازن ظاهر نخواهد شد. قشری از بابت پیشرفت‌ها بهره مند می‌شوند؛ تعدادی نیز بهره خیلی زیادتر به دست می‌آورند؛ اما خیلی نیز جابجا می‌شوند. برخلاف موج قبلی پدیده جهانی دیجیتال و نوآوری، که تعداد زیادی را از بازارهای کار ارزان بالا کشید، موج بعدی در سطح جهان، طبقه متوسط را به چالش خواهد کشید، این بار ریسک بازگشت فقر وجود دارد. موج قبلی شاهد اعتلا و رشد تمام کشورها و جوامع از نظر اقتصاد بود. موج بعدی، کشورهای پیشگام را درراستای محور اصلی اقتصاد حرکت داده و در حین حال طبقه متوسط را در اغلب کشورهای توسعه یافته به چالش خواهد کشید.
هر نوآوری- بیم و امید را توأمان دارد. همان نیروهایی که پیشرفت‌های ناهمسو در ثروت و رفاه را عرضه می‌کنند، ممکن است به یک دزد اجازه دهد که هویت و یا خانه شما را مورد دستبرد قرار دهد. کامپیوتری که می‌تواند تحلیل مستندات حقوقی را سریعاً انجام داده و تعداد وکلا در نیروی کار را کاهش دهد، یا با ایجاد شبکه‌های اجتماعی درهای جدیدی برای ارتباطات و یا فرم‌های بدیع برای آسیب‌های اجتماعی ایجاد کند، و یا با دیجیتالی کردن پرداخت‌ها، تجارت را تسهیل کند، در عین حال اجازه می‌دهد که امکان اختلاس‌های جدید میسر شود.
من موقعی که در آستانه ظهور انقلاب اینترنت دانشجوی کالج بودم، کوچک‌ترین آگاهی از آینده پیش رو نداشتم. آرزو دارم که من قادر بودم کتابی درباره‌ی شکل‌های بعدی خوانده بودم. به‌طور یقین هیچکس علامه نیست؛ ولی من با خواندن آن کتاب، این فرصت را پیدا می‌کردم که از اکناف و اطراف آتی خود آگاهی قبلی کسب کنم.
این کتاب در مورد اقتصاد دوران بعدی است، برای همه آن‌هایی که می‌خواهند بدانند که موج بعدی نوآوری و جهانی‌سازی چگونه کشورهای ما، جوامع ما، و خودمان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
رشد در اقتصاد قدیمی  
برای آگاهی از اینکه جهانی‌سازی در آینده به کجا می‌رود، ما باید ابتدا بدانیم که جهانی‌سازی از کجا آمده است. من در چارلستون از ویرجینای غربی شهری که اقتصاد و رشد آن متکی به معادن خوفناک ذغال سنگ با قدمت بیش از یک قرن است، بزرگ شده‌ام. ویرجینیای غربی برای ذغال سنگ ساخته شد. بر همین روال پیترزبورگ برای تولید فولاد و دیترویت برای ساختن اتومبیل به وجود آمد. ارتباطات غرب ویرجینیا از طریق ذغال سنگ به شمال صنعتی بود که منجر به جدایی از ویرجینیا و جنوب کشاورزی تا وقوع جنگ داخلی آمریکا شد.
موقعیت غرب ویرجینیا از دیگر مراکز استخراج معادن سبب ارتباط با پایگاه‌های صنعتی انقلاب صنعتی گردید. در انگلستان، شهرهای ناحیه «میدلند» نظیر منچستر و لیدز به مراکز تولید تبدیل شدند. لندن تسهیلات مالی را فراهم کرد. ذغال سنگ از ولز آمد. در آلمان منطقه «روهر» نزدیک رود- راین به مرکز تولید با تأمین ذغال سنگ از شرق آلمان و یا لهستان تبدیل شد.
امروز حاشیه چین به ویژه مناطق اطراف «شنزن» و شانگهای بزرگ‌ترین کارگاه‌های دنیا شده‌اند. به طریق مشابه، مناطق معدنی در شمال شبه جزیره هند، منطقه آناتولی در ترکیه، منطقه سانتا کاترینا به مراکز صنعتی برای اقتصادهای نوظهور و یا سایر کشورهای جهان تبدیل شده‌اند. وجود معدن در هر منطقه، بستری برای رشد اقتصاد بوده و انواع فرصت‌ها را ولو برای مدتی به ارمغان می‌آورد.
ویرجینیای غربی با تکیه به ذغال سنگ، سایر صنایع تکمیلی را توسعه داد و جایگاه خود را به‌عنوان مرکز عرضه تا وقوع دوره‌ی رکود تحکیم کرد. در اوایل قرن بیستم، چارلستون فرصت رونق دیگری یافت. کمپانی یونیون-کارباید اولین کارخانه پتروشیمی جهان را در ۱۹۲۰ احداث کرد.
با ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، تقاضا برای لاستیک سنتزی جهت جبران تقاضای زمان جنگ، بسیار زیاد شد و به این لحاظ یونیون-کارباید، با احداث کارخانه، بزرگ‌ترین اشتغال در ویرجینیا را به وجود آورد و به یکی از ده کمپانی شیمیایی جهان تبدیل گردید. این کمپانی به رشد خود بعد از جنگ نیز، بین سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۸۲ ادامه داد و درآمد آن از ۴۱۵ میلیون دلار به ۱۰ میلیارد دلار افزایش یافت. در طول این دوره در سطح جهان ۸۰،۰۰۰ کارمند وجود داشت که ۱۲،۰۰۰ نفر آن از اهالی ویرجینیای غربی بودند. کمپانی به رشد خود ادامه داد و در دهه ۱۹۶۰ تعداد کارمندان آن به ۸۶،۰۰۰ نفر نسبت به ۶۸،۰۰۰ نفر قبل از جنگ رسید.
موقعی که من در مدرسه بودم، بخش بزرگی از همکلاسی هایم، فرزندان مهندسان این کمپانی شیمیایی بودند که خانواده آن‌ها اغلب از نخبه‌های دانشگاه‌های کشور و یا جهان بودند. بیش از یک قرن ذغال سنگ ویرجینیا، مواد شیمیایی، پلاستیک مطمئن‌ترین گزینه‌ها برای انتخاب شغل در ویرجینیا بود.
پدر بزرگ من «ری- دیپائلو» در اثنای رکود بزرگ، از کمپ ذغال سنگ کلرادو به ویرجینیای غربی آمده بود و چون دبیرستان او به علت نداشتن پول بسته شد؛ به همه من جمله پدر بزرگ من مدرک دیپلم دادند. خوشبختانه او با این مدرک، فرصت آن‌را داشت که همانند یک دیپلم دبیرستان زندگی کند.
در ویرجینیای غربی پدر بزرگ من اقدامی انجام داد که امروزه به آن کارآفرینی اطلاق می‌شود. او به خانه‌هایی که برای اولین بار خط تلفن دریافت می‌کردند، برای فروش تلفن مراجعه می‌کرد. او بعداً در یک گاراژ، یک میدان گلف، یک رستوران، یک نانوایی، و یک پارکینگ مشغول به کار شد و سپس کسب و کار مربوط به تنظیف خانه‌ها را اکثراً از طریق غرفه مورد استفاده فروشندگان اتومبیل اداره کرد.
پدر بزرگ من یکی از معماهای ظریف «پدیده جهانی شدن» را فهمید: در معرض قرار گرفتن نه تنها فرصت، بلکه رقابت را ایجاد می‌کند، و ما را وادار می‌سازد که از خود سؤال کرده و در نهایت جایگاه خود در جهان را از دست دهیم. غرب ویرجینیا، مانند بسیاری از مراکز صنعتی دیگر در آمریکا، تنها در طول عمر پدربزرگ من از مقام رفیع برخوردار بود؛ اما بعداً کاستی‌های آن در معرض رقابت جدید در بازارها و ماشین‌های جدید آشکار گردید.
به‌عنوان یک بچه به یاد دارم، در حدود نیمه‌ی راه میان چارلستون و دفتر حقوقی پدرم یک شهر به نام نیترو بود. به محض این که ما -نیتروی- مملؤ از بوی آزار دهنده را رد می‌شدیم، برادر، خواهر و من همه در صندلی خودمان جیغ می‌کشیدیم، مادر من، در صندلی راننده نیز آن بو را می‌کشید؛ و حقیقتاً باور داشت که: «این بوی پول است.» او این بوی ترسناک را با مشاغل و مشتریان بالقوه برای پدر من ارتباط می‌داد. در اقتصاد قدیمی، این بوی پول نه تنها در «نیترو»، بلکه در مکان‌هایی مانند گری، ایندیانا؛ نیوآرک، نیوجرسی؛ و باتون روژ، لوئیزیانا، مکزیکو و حتی در مراکز صنعت قدیمی آمریکای مرکزی وجود داشت.
دره رودخانه «کاناوها»، که از میان چارلستون عبور می‌کند، به‌عنوان «دره شیمیایی» شناخته می‌شود. تقریباً یک قرن، درکالیفرنیا، بیشترین تراکم تولیدکنندگان شیمی در ایالات متحده را به خود اختصاص داده است: «یونیون کارباید»، «دوپونت»، «مونسانتو»، و بسیاری دیگر، .
در هنگام شب، دورنمای دره از بالا، مانند چیزی از یک فیلم مربوط به آینده با ساختارهای فولادی قوی از کارخانجات شیمیایی و احاطه شده در چراغ‌های جیوه‌ای به‌نظر می‌رسید. دود منتشره در آسمان شب، شفق پرتقال رنگ آن را به دورنما اضافه می‌کرد که انعکاس آن توسط رودخانه به چشم می‌خورد – رودخانه‌ای که به‌نظر می‌رسد که ماهی یا حیوان دیگری در آن وجود ندارد.
شهر نیترو، در ۱۴ مایل پایین‌تر از چارلستون، به خاطر نیتروسلولز یا باروت نامگذاری شده است، و معنای حقیقی آن یادآور رونق شهر است. نیترو در دوران بسیج آمریکا برای جنگ جهانی اول ساخته شد، زمانی که ایالات متحده با کمبود شدید در تولید پودر تفنگ مواجه بود، بیش از ۷۰ میلیون دلار برای ساخت این مواد، که به‌عنوان کارخانه انفجاری-سی C شناخته می‌شود و همچنین توسعه ساختارهای عمومی شهر، اختصاص داد. جنگ درست بعد از اولین خروج مواد منفجره از کارخانه در نوامبر ۱۹۱۸ به پایان رسید.
این آخرین بار استفاده از نیترو در جنگ نبود. در دهه ۱۹۶۰ کارخانه شیمیایی تولید کننده نیترو – «موناسنتو» سابق، مواد علف کش زرد را تولید کرد که در جنگل‌های ویتنام توسط ارتش آمریکا به‌کار رفت. پخش این مواد شیمیایی توسط هواپیماها در جنگل‌های ویتنام، سلامت بیش از ۱ میلیون نفر ویتنامی و ۱۰۰،۰۰۰ رزمنده آمریکایی را به خطر انداخت و بیش از ۱۰۰،۰۰۰ بچه ناسالم به وجود آورد.
تولید آن محصول یک تجارت زشت است ؛ اما این تجارت برای مدتی برای منطقه محلی و مادر من قابل تأیید بود؛ زیرا بوی نیترو در حکم پول بود. آمدن پول ادامه نیافت. سرانجام صنایع زیادی که چارلستون و ویرجینیای غربی را ساخته بود، رو به افول گذاشت.
فرایند مکانیزه کردن در صنایع معدنی، استخراج ذغال سنگ با روش دستی را از بین برد. کارگران معدن، بیل و یا کلنگ را به دستگاهی سپردند که توانست کار صدها انسان را انجام دهد. برای صنعت شیمیایی «پدیده جهانی» به معنی این بود که کسب و کار صنعت  شیمیایی را می‌توان در محل‌هایی مستقر کرد که مقررات زیست محیطی، سهل و نیروی کار ارزان باشد؛ به همین لحاظ کمپانی‌های شیمیایی، عملیات خود را به هند و یا مکزیک انتقال دادند. ترک خانه یک گزینه عملی برای اغلب اهالی چارلستونی شد. از ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ چارلستون ۴۰ درصد جمعیت خود را از دست داد. تا ۱۹۸۸ نرخ بیکاری در ویرجینیای غربی دو برابر میانگین ملی بود. در کلاس مدرسه بچه‌های مهندسان کاهش یافته و به لحاظ انتقال والدین آن‌ها به خارج از ایالت و یا کشور تعداد معدودی باقی ماندند.
چارلستون و ویرجینیای غربی نمونه‌ای از شهرهایی در سطح جهان هستند که با گزاره پسا صنعتی- پدیده جهانی‌سازی مواجه شدند؛ زیرا این مناطق با اتکا به منابع موجود و صنایع تولیدی واقع در آن، سال‌ها از شکوفایی و رشد اقتصاد پایدار برخوردار بودند؛ اما موقعی که دوره رونق تمام شد، با فرار سرمایه و جمعیت به شدت آسیب دیدند.
 بعد صحیح جهانی شدن
همانند غرب ویرجینیا که از یک دهه شکوفایی اقتصادی برخوردار بود، تأثیر نیروهای جهانی و مهاجرت نیروی کار در جاهای دیگر نیز مثبت است. در هند و چین، که با هم ۴۰ درصد از جمعیت دنیا را دارند، تغییرات چشمگیر است.
در هند، کشور مادر- ترزا، میزان قحطی و فقر آن در طول ۳۰ سال، از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۱۲، به لحاظ رشد اقتصاد، از ۶۰ درصد جمعیت، به ۲۲ درصد کاهش یافته است. امید به زندگی از ۴۹ سال به ۶۶ افزایش یافته و امروزه به‌طور فزاینده‌ای توسط فناوری، خدمات جهانی و طبقه متوسط با شتاب سریع رشد می‌کند.
تغییرات در چین حتی بسیار دراماتیک‌تر بوده است، میزان فقر آن در همان دوره از ۸۴ درصد به ۱۳ درصد کاهش یافته و تقریبا ۶۰۰ میلیون چینی از فقر خارج شده است. با اقتصاد ۲۵ برابر بزرگ‌تر از ۳۰ سال پیش، چین پس از ایالات متحده دومین اقتصاد بزرگ جهان است.
رویدادی که برای آمریكا و اروپا، بد بود، برای کشورهای هند، چین و بسیاری از سایرین در جهان بسیار خوب بود؛ زیرا پدیده جهانی شدن و نوآوری، شیوه زندگی بسیاری از افرادی که در شهرهای صنعتی و در غرب زندگی می‌کنند، دچار چالش و رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه را تقویت کرد. علاوه بر ملت‌های در حال توسعه، افراد و کشورهای سراسر جهان؛ از موج نوآوری‌های تکنولوژیکی استفاده کرده، و رونق گرفتند. کالاهای ارزشمند ما، یعنی نمک و شکر نیز به مواد شیمیایی و مواد خام به داده‌ها و خدمات تبدیل شدند. مناطقی که درحال حاضر اقتصاد دانش بنیان دارند، جهان را هدایت می‌کند، سیلیکون والی (مرکز صنعت سخت افزار و نرم افزار آمریکا-مترجم) واقع در دو هزار و پانصد مایلی از چارلستون- ویرجینیای غربی، ثروت چندین تریلیون دلار  را تولید می‌کنند.
صنایع آینده
من آرزو دارم والدین و یا پدر بزرگ من در دهه ۱۹۶۰ کتابی را خوانده بودند که محتوای آن شرح می‌داد که پدیده جهانی‌سازی با دنیا چگونه عمل خواهد کرد. من دوست داشتم ۲۰ سال قبل موقع ترک کالج کتاب مشابهی را خوانده بودم که به من آگاهی بدهد که اینترنت و دیجیتالی کردن با دنیا چه می‌کند. کتاب حاضر صنایعی را که محرک تغییرات اقتصادی و اجتماعی در ۲۰ سال آتی خواهد بود، بررسی کرده و شرح می‌دهد که چگونه علوم زیستی پیشرفته، کدگذاری پول، امنیت سایبری، و داده‌های کلان – همچنین مضامین ژئوپلتیک، فرهنگی و نسلی درهم می‌آمیزد. من این صنایع را انتخاب می‌کنم ؛ زیرا آن‌ها علاوه بر اینکه در جای خود خیلی مهم هستند، بلکه نماد گرایش‌های بزرگ جهانی و وجه بارز همدیگر هستند.
در فصل اول و دوم کتاب «روبات‌ها می‌آیند» و «آینده ماشین انسانی»، چگونگی پیشرفت‌های روزآمد درعرصه روبات و علوم زیستی را بررسی و روشن می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه این پیشرفت‌ها شیوه کار و زندگی ما را به‌طور اساسی؛ ولی نابرابر در زندگی تغییر خواهد داد. روبات‌ها به‌طور فزاینده دنیای ما را اشغال می‌کنند. اقتصاد جهانی، با انقلابی نشأت گرفته از هوش مصنوعی و ماشین‌های یادگیری مواجه خواهد شد که نتایج آن می‌تواند متوجه نیروهای کار در کشاورزی، صنعت، و دوران بعد از انقلاب دیجیتالی باشد. در همان زمان پیشرفت‌های خارق العاده در علوم زیستی برای مردم  به ویژه آن‌هایی که بضاعت لازم را داشته باشند، این امکان را فراهم می‌کند که بیش از سابق سالم‌تر زندگی کنند. روبات و علوم زیستی قادر به ایجاد موفقیت جدید در کشورهای برخوردار از موقعیت خوب، می‌باشد؛ اما با آن‌هایی که بیش از پیش عقب مانده‌اند، توزیع نامتوازن ایجاد کرده و جوامع را وادار می‌سازد که روش‌های جدید برای تطبیق پیدا کنند.
کد گذاری پول، بازارها، اعتماد و تبدیل کد به سلاح (فصل ۳ و ۴) چگونگی کاربرد کدهای کامپیوتری برای عرصه‌های جدید اقتصاد در دنیای مجازی و فیزیکی را بررسی می‌کند. معمولاً رشد سریع با بی ثباتی همراه است. کاربرد کد در بازرگانی فرصت‌های جدیدی در هر بخش جهان برای آدم‌های عادی به‌وجود می‌آورد که پول را دریافت، ذخیره، مصرف و یا انتقال دهند. من در همان زمان از موقعیتی که در دفتر خانم کلینتون و کاخ سفید داشتم، دریافتم که صنایع در دوران جدید، از یک دفتر کوچک در حوزه کامپیوتر شروع و با رشد سریع به صنایع متحول کننده در جهان تبدیل شده‌اند. تبدیل کد به سلاح همراه خود توسعه‌ها و فرصت‌های جدیدی را به‌وجود می‌آورد؛ اما همین پیشرفت‌ها، توانایی کنشگران بد را نیز برای وارد کردن خسارت سیستمی به اقتصاد بین المللی را می‌افزاید.
داده ها: به‌عنوان مواد اولیه عصر اطلاعات و «جغرافیای بازار‌های آینده» (فصل ۵ و ۶) هر دو گستردگی داده‌های کلان و محدودیت‌های ژئوپلتیک آن در بازارهای جهان را بررسی می‌کند. همان‌طوریکه زمین ماده اولیه عصر کشاورزی و آهن ماده اولیه عصر صنعتی بود، داده‌ها – مواد اولیه برای عصر اطلاعات است. اینترنت تبدیل به یک اقیانوس اطلاعات مغشوش شده است، اما اکنون راهی برای پیوند این اطلاعات وجود دارد که بتوان از آن، اطلاعات تجاری عملیاتی را استخراج کرد. داده‌های بزرگ- گذر از یک ابزار ابتدایی برای اطلاع رسانی هدفمند، به یک ابزار با برنامه‌های کاربردی عمیق در بخش‌های متنوع شرکت‌ها برای رفع مشکلات اجتماعی مزمن را ممکن می‌سازد.
در عین حال، صنایع آینده، در ساختار فعلی ژئوپلیتیک متحول خواهد شد. در قرن بیستم، شکاف حاکم بین سیستم‌های سیاسی و بازار در امتداد محور چپ و راست بود. در قرن بیست و یکم، شکاف غالب بین کسانی است که مدل‌های سیاسی و اقتصادی «باز و یا بسته دارند.» رقابت جدید و ضرورت سیاسی مجموعه‌ای از مدل‌های ترکیبی را در سراسر جهان ایجاد کرده است و این دو فصل نهایی، شرح کشف بازارهایی است که منابع پایدار رشد و نوآوری و گزینه آگاهانه درباره محل و زمان سرمایه‌گذاری برای رهبران کسب وکار دارا هستند.
ما در طول کتاب رقابت را بررسی و نتیجه گیری می‌کنیم که برای کامیابی جوامع، خانواده‌ها، و افراد، چه شاخص‌هایی ضروری است. در بین کشورهای خیلی پیشرفته نوآور جهان، این فرهنگ وجود دارد که چگونه شاخص‌های بسیار حیاتی خود را تقویت کنند. در این دوران جدید نوآوری، عاملی بزرگ‌تر از توانمندسازی اقتصادی و سیاسی زنان وجود ندارد و این عامل گامی مهم برای هر کشور جهت تقویت رقابت پذیری محسوب می‌شود. جوامعی که نتوانند در رفتار با زنان به میراث منفی خود غالب شوند در موج بعدی نوآوری از پا خواهند افتاد.
کشورهای خیلی بسته، از موج نوآوری‌های اخیر محروم هستند و نمی‌توانند مبتکر تغییرات اساسی و صاحب صنایع و کسب و کارهای آینده باشند؛ زیرا نوآوری در یک محیط سربسته به وجود نمی‌آید و کشورها با سیاست‌های بیمار توسط کمپانی‌های نوآور، کنار گذاشته خواهند شد.
در نهایت، این کتاب چگونگی دخالت ما در حیات فرزندان خود برای آماده سازی بهتر آن‌ها جهت کسب موفقیت در رقابت در یک جهان متحول را شرح می‌دهد. ایفای نقش والدین کاری بسیار مهم برای هر فرد است و فرزندان ما وارث دنیایی خواهند شد که بسیار متفاوت‌تر از دنیای ما است. ما با استفاده از مفاهیم این نوشتار، باید فرزندان خود را برای آنچه در اقتصاد آینده اتفاق خواهد افتاد، آماده کنیم. اقتصادی که اینک آغاز می‌شود.

توضیحات تکمیلی

وزن 330 g
انتشارات

شرکت چاپ و نشر بازرگانی

مترجم

مرتضی شأنی

نویسنده

آلک راس